گردش مامی و پسری
چندروز پیش با پسری تصمیم گرفتیم بریم نمایشگاه کتاب هم واسه گردش و هم خریدن کتاب چون گل پسر شدیدا عاشق کتابه هرچقدر براش بخونی خسته نمیشه!اونروز مامانی کتاب داستانش رو سه بار براش خوند ولی بازم میگفت:بوخون بوخون!!! خیلی خوش گذشت.صبح دو تایی رفتیم و نهارمون رو هم همونجا خوردیم و بعدش اومدیم خونه.کلی هم واسه پسری کتاب و وسایل آموزشی خریدم الان داره بارون میاد.امیرحسین هم مدام میگه مامان: دودو بق(رعد و برق) .بارون.آبه!!کلی هم ذوق میکنه و میدوه اینور اونور خدارو شکر پروژه ی از پوشک گرفتننش هم با موفقیت به اتمام رسید و گل پسر مثل همیشه نهایت همکاری رو با من کرد.چه توی از شیرگرفتن و چه از پوش...