یه پسر دارم شاه نداره!
یه پسر کوچولو دارم که شاه نداره یا حداقل شبیهش رو نداره این روزا هر وقت من و بابا ناراحت باشیم میاد میشینه میگه بگو مامان!تعریف کن ببینم کی اذیتت کرده! و همین جمله و قیافه ی مثلا غمگینی که به خودش میگیره کافیه واسه فراموش کردن همه ی آدمهای این دنیا و اذیت و آزارهاشون بعدش با تکیه روی حرف ش میگه اشکالی نداره.گاهی فکر میکنم آره انگار اشکالی هم نداره. چیزهای کوچیک فکری توی زندگی(چیزها ونه مشکلات) که نمیتونن خوشبختیه آدم رو ازش بگیرن .اونم با وجود این پسر کوچولو و بابای مهربونتر از هرکس که که میشناسم شبها موقع خواب یه جورایی عادتمون شده که اول یه کتاب باید واسش بخونم و بعد به قول خودش نظرخواه...