کوچولوییا
یکی دو روزه که مرد کوچولوی ما یه کم اذیته آخه دندون هشتمی هم ترسیده عقب بمونه و داره زور میزنه که بیاد بیرون. فکر کنم فردا دیگه سرو کله ی کوچولوش پیدا بشه امروز داشتم فکر میکردم که چقدر زود پونزده ماه گذشت. یادش بخیر کوچولوییاش آخه الان به خیال خودش خیلی بزرگه چون وقتی یه بچه ی دیگه رو حتی بزرگتر از خودش تو خیابون میبینه بادی به غبغب میندازه بهش اشاره میکنه و میگه:ننیی. اینا تعدادکمی عکس!! از تولد تا یک سالگیشه. &n...