هورررا زحمتام داره جواب میده
عزیز دلم وقتی خدا تو رو بهمون داد و هنوز نمیدونستیم
که دختری یا پسر و هر کس بهمون میرسید و میپرسید
توی دلمون فقط از خدا میخواستم سالم باشی و
خوشگل و زشت ودختر یا پسرت واسمون اصلا اهمیت نداشت.
دروغ نگم تا قبل از اینکه خدا تو رو بهمون بده دوست
داشتم یه پسر داشته باشم ولی بعد از مادر شدن
دیگه اون حس نمیگذاشت این علاقه وجود
داشته باشه و از اون به بعد فقط سلامتت واسمون
مهم بود و بس
امروز خدا رو واسه داشتنت هزار بار شکر کردم
و بخاطر هوش زیادی که بهت هدیه داده اشک
شوق ریختم
پسرکم امروز شش تا از کارتهای بَن بن بٌن رو تونست
بخونهالبته اسامیه سی تا کارت رو بلده
و خوندن کلماتش رو شروع کردم باهاش کار کنم
که خدا رو شکر نتیجه دارم میگیرم و پسری کلی داره
همکاری میکنهخودش هم از اینکه
یاد گرفته شش تا از کارتها رو بخونه خیلی ذوق
میکنه و هر دفعه ازش میپرسم و جواب میده میگه
مامان جاییزه میخری؟من و بابا هم بهش قول دادیم
هر وقت کارتها به ده تا رسید واسش رنگ انگشتی
بخریم
پریروز پازل حیوانات و میوه ها که عمو حمید واسش
خریده بود رو هم بدون اشتباه درست کرد و
کلی هم از اون بابت ذوق زدمون کرد
امروز میخواستم ببرمش حمام که یکهو دیدم غیبش
زدآخه یکی دوبار مجبور شدم دوش سرپایی بگیرمش
چون عجله ای بود و میخواستیم بریم بیرون.
از اینکه دوش آب رو هم روی سرش بگیری متنفره
امروز هم یه جورایی بخاطر همین از حمام بدش
میومد و میگفت مامان ولشششش کن (تازگیا ورد زبونشه)
خودت برو!!!!
آخرش هم بعد از کلی کند و کاو زیر مبل پیداش کردم
و با کلی اسباب بازی راهیه حمامش کردم
ایندفعه هم طبق روال همیشگی که عاشقشه
توی وانش نشست و کلی آب بازی کرد و بعد از نیم
ساعتمورد شستشو قرار گرفت!!!
در آخر هم گفت مامان مرسی.خوب بودااا!!
و اینطوری شد که کلی خستگیه مامان رو
با همین یه جمله درآورد.
ایییینه!من خیلی بلتم!!
وای!شلوارکم چرا پاره شده!الان همه میبینن
سن شمار:امیرحسین گلی دو سال و دو ماه و شش روز سن داره