همه چیز ما
قربونت برم تو هیچی کم نداری واسه همه چیز ما بودن
کم کم شدی واسه خودت و ما یه مرد کوچولو.تقریبا اسم
همه چیزو میگی.میوه ها.اعضای بدن.اسباب بازیا.حیوانات و
صداهاشون که چه خوردنی صداشونو در میاری.
تازگیا دارم صداتو ضبط میکنم .شعر میخونی .صدا در میاری.میخندی.
گریه میکنی .
خدارو شکر همه ی غذاهارو هم دوست داره غیر از تخم مرغ
آب پز که به خودم رفته و واسش یه روز در میون یا املت
میکنم یا نیمرو.پسرم از امروز کلی بزرگ شده و دارم صبحونش
رو لقمه لقمه بهش میدم مثل ادم بزرگا و دیگه به قول
بابا آش شله قلمکارش نمیکنم که با قاشق بهش
بدم.چند روز هم هست که یاد گرفته میره قایم میشه تا بریم
دنبالش.عاشق اینه که صداش کنیم و دنبالش بگردیم.
ما هم الکی که انگار ندیدیمش هی دنبالش میگردیم و صداش
میکنیم و اونم از شدت ذوق هی جیغ میزنه.
تو اسباب بازیا عاشق کامیونه.تو همه سایزش رو هم
داریم براش میگیریم چون هر جا تو خیابون پشت ویترین
ببینه میخکوب میشه!بهش میگه گامیون!
اینم خودش پیشرفت محسوب میشه چون تا چند وقت
پیش بهش میگفت شینگیندا !!!!(ماشین گنده)!!!
تو آشپزی هم خیلی کمک میکنه.میزارمش رو کابینت میشینه
و نگاه میکنه و مدام میگه مامان ممک!(نمک)
یعنی نمک بریز.چون خودش عاشق نمکه و خیارش رو به
عشق اون میخوره که چه عرض کنم لیس میزنه!
هفته ی پیش هم واسه اولین بار خودش لگوش رو درست
کرده بود.وقتی دیدم انقدر ذوق زده شدم که نگو.دویدم زود
دوربین رو آوردم و ازش عکس گرفتم.
تازگیا هم یاد گرفته تا بابا از اداره میاد میگه بابا پول!
منظورش پول خرده.بعدش با بابا میرن صندوق محک رو میارن
و با ذوقی وصف ناپذیر یکی یکی میندازه توش.
منم زیر لب دعا میکنم که هر دونش صد بلا رو از دوتاشون
دور کنه
داره بوسش میکنه! آخه تازه براش خریده بودم!
توش نون بربری بار زده!
کلی هم از کرده ی خودش خرسنده عشق مامان!
اولین ساخت لگو بدست خودش.
یعنی ذوق مرگ این ذوق کردنتم!
کمک روح وجسمم در آشپزی و کارای دیگه
خوش تیپ مامان .قربون اون دستای تو جیبت بشم
تازگیا هم اینجوری خوردنی شده!