سومین مهمونیه خدا مبارکت باشه عزیز دلم
امسال سومین ماه رمضانیه که وجودت سفره های
افطار و سحرمون رو پر برکت تر کرده
دقیقا سه ماه رمضون پیش بود که من و بابا تصمیم
گرفتیم که سال بعد تو هم کنار سفره مون باشی
و وجودت برکت زندگیمون بشه
این ماه رو خیلی دوست دارم.آرامشی بهم میده که با
هیچ چیز قابل مقایسه نیست.احساس میکنم
تو این ماه به خدا خیلی نزدیکتر میشم.خدا رو با تمام
وجود هنگام خوندن نماز حس میکنم.
هرچند که اینروزا باید یه جانماز هم واسه تو کنار خودم
پهن کنم که تو هم به قول خودت اکبر بکنی
و کلی هم حواسم باید به تو باشه که اون وسط
نزاری بری و یه خرابکاری ببار بیاریو آخر هر نماز هم
کلی از خدا بابت این قضیه معذرت میخوام که به هر
چیز فکر کردم جز نماز
اما میدونم خدا اونقدر مهربون هست که ما مادرها
رو به خاطر این حواس پرتیها ببخشه
آخر هر نماز هم دوتایی کلی واسه حل مشکل همه
و شفای همه ی بیماران دعا میکنیم.یعنی
من دعا میکنم و تو هم با همون لهجه ی کودکانه ی
خودت میگی الایی امین
صلوات رو تقریبا بلدی بفرستیمیگم اللهم میگی
صل غلی مخمد .میگم وآل میگی مقمد
و خونه با این صلوات تو که بیگناه و معصومی غرق
نور و برکت میشه.