جیگر عمه هم به دنیا اومد
دیروز در یک اقدام هول هولکی توسط برادرزاده ی کوچولو
که قرار بود هجدهم تیر به دنیا بیاد من رسما عمه شدم
حول و حوش ساعت ده و نیم شب بود که مامانی
تلفن کرد و گفت لیلا دردش گرفته و آوردیمش
بیمارستان.از اونجا که بیمارستان نزدیکمون بود
ما هم سریع خودمون رو رسوندیم بیمارستان.
لیلا با تشخیص دکترش که سریع خودش رو رسونده
بود آماده شد و رفت اتاق عمل.یکساعت بعد هم
من با دیدن برادرزاده ی کوچولوم حس زیبای
عمه بودن رو با تمام وجود لمس کردم
وااااای که جقدر حس قشنگیه.
دیشب دوباره صحنه های تولد امیرحسین جلوی
چشمام رژه میرفت و چشمام رو تر میکرد و لبهام
لبخند ناخودآگاه میزد
امروز هم امیرحسین رو بردم تا پسر داییش رو ببینه.
وقتی دیدش گفت مامان چه کوچولو .منم انگدی بودم؟!
طفلی تمام دیشب رو با باباعلیرضا تا ساعت سه
تو لابیه بیمارستان بود و آخراش دیگه داشت
قاط میزد که دیگه اومدیم خونه .
نی نی بخاطر یک هفته زود به دنیا اومدنش یکم
ریزه که باید تا فردا تو بیمارستان بمونه و فردا
با مامانش به سلامتی مرخص میشن.
راستی اسم جیگر عمه هم شد آقا ایلیا