امیرحسین جونمونامیرحسین جونمون، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره
اميرعلي جونموناميرعلي جونمون، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره

❤مردهاي کوچک من ❤

اسبه خودمه!

1391/8/11 19:34
نویسنده : LESWIET امیرحسین
379 بازدید
اشتراک گذاری

دیشب با بابا علیرضاو کلوچه رفتیم بیرون و واسه کلوچه به یاد

بچه گیهای خودمون یه اسب چرخدار خریدیمniniweblog.com

تو فروشگاه انقدر ذوق میکرد که نگوبغلسوار اسبه شده بود و

مدام تکرار میکرد اشب اشب.

خلاصه به زور پیادش کردیمو خریدیمش و برگشتیم خونه.

تو راه هم همش حواسش به صندلی عقب ماشین بود که اسبو

گذاشته بودیم و تند تند به ما گوشزد میکرد که اشب اشبniniweblog.com

وقتی هم که اومدیم خونه بجای تشکر از بابا اول کلی اسبشو

بوس کرد و بعد هم شروع کرد به بازیبغلالبته یه کم طول

کشید تا یاد بگیره که چه جوری میشه باهاش حرکت کرد.

آخه تا الان همش یا ماشین شارژی سوار شده یا سه چرخه

که اونم ما هولش دادیماز خود راضی

خلاصه از دیروز تا الان بجز موقع خواب یه لحظه از اسبش جدا نشده

و به هیچ کس هم اجازه نمیده که حتی اسبشو ناز کنهخنده

اینم شد هدیه یکسال و نیمه شدن پاره ی تنمونniniweblog.com

مامانی انشاالله همیشه ی عمرت خنده از لبات دور نشه 

عسلکم    niniweblog.com   

از ته دل هم دعا میکنم که هیچ بچه ای تو دنیا از داشتن این

دلخوشیهای کوچیک محروم نباشه و هیچ بابایی هم شرمنده ی

خونوادش نشهلبخند

 

ناژیی.ناژیی.

 

 

بوش.بوش.

 

 

             

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

علامه کوچولو
14 آبان 91 17:40
جووووووووووونم
مبارکش باشه
ماشاءالله خوش سلیقه این اااااااااااا


مرسی لطف داری
زهرا مامان امير علي (شيرين گندمگ )
18 آبان 91 22:17
مباركت باشه خاله جون


مرسی خاله
مينا مامان ماهان
19 آبان 91 23:48
بابا سواركار


ایییینه
م...
21 آبان 91 8:09
از خواهر شوهر! به عروس:
امروز پست جدید گذاشتی که هیچی، نذاشتی جون خاله خون، جون عمه جون، جون قفل چمدون، فردا بذار...


وااااای مگه این کارهای فامیل شوهر میذاره آدم پست بزاره!!ولی فقط بخاطر تو امروز میزارم