امیرحسین جونمونامیرحسین جونمون، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه سن داره
اميرعلي جونموناميرعلي جونمون، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 3 روز سن داره

❤مردهاي کوچک من ❤

مادرانه

1391/7/5 2:40
نویسنده : LESWIET امیرحسین
356 بازدید
اشتراک گذاری

مامانی الان که دارم واست مینویسم دو ساعت از نیمه شب گذشته

اما نمیدونم چرا خوابم نمیبره.تو و بابایی تو خواب نازین و من دارم

به یه روز شیرین دیگه که باهات گذروندیم فکر میکنم.

به صبح و وقتی که چشمای قشنگتو باز کردی و اولین چیزی که گفتی.

و اونم که چیزی نیست جز مامایی واحساسی که هر روز صبح با شنیدنش دارم.به صبحونه خوردنت که میتونم

قسم بخورم هیچ کس مثل من صبوریشو نداره و حس مادرونه ام.به بازی کردنت تا ظهر

و ذوقی که تو دلم میکردم واسه شیطونیات.نهار خوردنت که چه با ولع

بود و ذوق بی حد من.

به خواب بعد از ظهرت که چه معصومانه بود اون چشمای شیطون

دقیقه ای پیش.به گردش مادر و پسری که عصر رفتیم واحساس غرور

وصف ناپذیرم.به بازی کردنت با بابا علیرضا و جیغای از سر ذوق

و خوشحالیت که فقط بخاطر چند تا لامپ روشن بود.

به وقتی که یک کم ازنوشابه ی بابا ریخت زمین و تو که تند تند شروع

کردی به پاک کردنش.و نگاه من و بابا که به هم گره خورد و خدا

میدونه که تو اون لحظه چه احساس غرور قشنگی از

بزرگ شدنت بهمون دست داد.فرشته کوچولوی من تو رو خدا دعا

کن هیچ بچه ای تو دنیا  از داشتن مادر محروم نباشه.

آخه این ذوقای مادرونه رو هیچ کس جز یه مادر

نمیفهمه مرد کوچک منقلب                   

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان قند عسل
5 مهر 91 2:48
منم خوابم نمیبره.خوشحال میشم بیشتر با هم دوست بشیم.خصوصا که پسرامون هم سن هم هستن.


منم همین طور .از اینکه دوستای خوبی مثل شما دارم خیلی خوشحالم
علامه كوچولو
5 مهر 91 7:46
سلام نازدونه من!
قدر مامانتو بدون و تا دلت ميخاد خودتو براش لوس كن
چون واقعا هيچكي مامان خودت نميشه


لوس که فقط مال یه لحظشه.


م...
5 مهر 91 11:37
انشالا همیشه سایه ی هر دوتون بالای سرش باشه.
امیدوارم امیرحسین قدر مادر صبورش رو بدونه.
الان می تونی تصور کنی با خوندن مطلبت چه حالی بهم دست داده؟
خدا کنه همیشه شاد باشید هرسه تون با هم


تو هم همیشه سالم باشی عمه جونی.