امیرحسین جونمونامیرحسین جونمون، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره
اميرعلي جونموناميرعلي جونمون، تا این لحظه: 7 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره

❤مردهاي کوچک من ❤

یک جمعه ی خوب

1392/7/6 19:20
نویسنده : LESWIET امیرحسین
375 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز برعکس بیشتر جمعه ها خونه بودیم و سعی

کردیم خیلی بهمون خوش بگذرهاز خود راضی

صبح مثل همیشه ساعت نه بیدار شدی و طبق

معمول صبحت رو با این سوال شروع کردی که

مامان کاتون میذاری؟!

آخه برنامه ی زندگیمون اینطوری تنظیمه که شما صبحها

همراه صبحونه یکی دو ساعت کارتون میبینی و بعدش

شروع میکنی به بازی و منم میرم دنبال کارهاملبخند

بعد از دیدن به قول خودت عمو قندادبغلرفتی سراغ

بابا و با کسب اجازه ی من پریدی روش و اینطوری

شد که صبح جمعه ی بابا هم آغاز شدنیشخند

بابا هم یه صبحونه ی کوچیک خورد و دو سه ساعت

بعد هم همگی دور هم سبزی پلو  وماهیه ظهر جمعه

رو زدیم به بدن و بعدش کم کم به پیشنهاد بابا

که دعوتنامه داشت به نمایشگاه فرش که توی نمایشگاه

بین المللی برگزار میشد آماده شدیم و راه افتادیم

و رفتیممژهبا دیدن اون همه فرش که هر کدوم شاید حتی

ظریفتر و زیباتر از تابلوی نقاشی بود واقعا آدم میتونه

افتخار بکنه که یه ایرانیهمژه

غروب هم برگشتیم به خونه و کلی تنقلات واسه

عصر جمعه خریدیم و پاهامون رو دراز کردیم جلوی

تلویزیون و اونها رو تناول کردیمنیشخند

البته قبلش میخواستیم بریم فروشگاه شهروند تااسه

سه شنبه که میریم سفر شمال خرید کنیم که بادیدن

صف ماشینها که واسه پارکینگش ایستاده بودن

بیخیال شدیم و خریدمون رو ترجیح دادیم از همون

سوپر مارکت سرکوچه انجام بدیممژه

شب هم انقدر چیزمیز خورده بودیم شام نخوردیم

و فقط به شما که کلی خسته بودی یه کم غذا دادم و ساعت

ده و نیم هم سه تایی با یه خاطره ی قشنگ از 

یه جمعه ی پاییزیه خاطره انگیز به خواب رفتیمقلبقلب

 

 

چون غرفه دارها میترسیدن کسی نقشه ی فرشهاشون

رو کپی کنه برای رعایت ادب همین یه عکس رو گرفتمابرو

 

 

پسرکم و ماهی کوچولوش که خیلی دوستش داره.داره بهش غذا میدهقلب

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

ریحانه
8 مهر 92 19:15
به به به جمعه ی دل انگیزتون و سبزپلو با ماهیش!!! آخ هوس کردم چقدر گشنمه!!! تو نمایشگاه یه تخته فرش نفیس هم برای جهیزیه من انتخاب میکردی مامان امیرحسین!
راستی عکس اون بالا خیلی عالیه، مشخصه که کار خودتونه بیشتر از ذوق هنریش معلومنه و هم البته یه کم از سایه ها! آره دیگه؟
چقدر دلم برای بلبل زبونی ها و دلبری های کلوچه تنگ شده


تشریف بیار خونمون واست بدرستیم زنمو جون!پارسال دوست امسال آشنا!دلمون تنگ شده!انگار قسمت نیست همدیگه رو ببینیم چون تو هستی ما نیستیم!ما هستیم تو نیستی!در مورد عکس هم مرسی چشمات قشنگ میبینه.هرچی به آقا علیرضا گفتیم چند عدد چک تقبل کن تا واسه همتون چند عدد ناقابل تخته فرش بگیرم قبول نکرد!انشاالله دفعه ی بعد!
ریحانه
9 مهر 92 14:15
نه بابا منظورم این بود که طرحهاش خوشگل بود نشون میکردی برم ببینم

جاست کیدینگ




عزیزیییییییییییییییی


مامان ثمین
11 مهر 92 17:01
سلام عزیزم چه روز جمعه خوبی کنار خانواده داشتی گل پسر همیشه شا د باشین
وای عکس پست ثابتتون محشر بود آفرین به این همه استعداد وسلیقه
مامانی راستی قلمتون تو نوشتن خیلی عالیه


سلام ممنونم شما هم شاد باشید خیلی لطف داری.
عاطفه
12 مهر 92 20:57
سلام جمعه ی بخور بخوری بوده ها ! لابه لاش چند تا فرش رو هم رصد کردید ! خوش به حالتون


آره چه جوووووووووووورم!!
مامانی کسرا
15 مهر 92 18:09
ای جان چه پسمل عزیزی


میسی خاله