جیگر عمه هم به دنیا اومد
دیروز در یک اقدام هول هولکی توسط برادرزاده ی کوچولو که قرار بود هجدهم تیر به دنیا بیاد من رسما عمه شدم حول و حوش ساعت ده و نیم شب بود که مامانی تلفن کرد و گفت لیلا دردش گرفته و آوردیمش بیمارستان.از اونجا که بیمارستان نزدیکمون بود ما هم سریع خودمون رو رسوندیم بیمارستان. لیلا با تشخیص دکترش که سریع خودش رو رسونده بود آماده شد و رفت اتاق عمل.یکساعت بعد هم من با دیدن برادرزاده ی کوچولوم حس زیبای عمه بودن رو با تمام وجود لمس کردم وااااای که جقدر حس قشنگیه. دیشب دوباره صحنه های تولد امیرحسین جلوی چشمام رژه میرفت و چشمام رو تر میکرد و لبهام لبخند ناخودآگاه میزد امروز هم امیرحسین ر...