امیرحسین جونمونامیرحسین جونمون، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 27 روز سن داره
اميرعلي جونموناميرعلي جونمون، تا این لحظه: 7 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

❤مردهاي کوچک من ❤

بهار بهار چه فصل آشنایی!

1393/1/10 17:27
نویسنده : LESWIET امیرحسین
372 بازدید
اشتراک گذاری

ماهگیت مبارک سمنوی منtotalgifs.com aniversario gif gif 82.gif

عیدت مبارک عزیزدلم.دعا میکنم 120 تا از این بهارها رو در نهایت سلامتی

و خوشبختی ببینی قربونت برمقلب

سه روزه که از مسافرت بی نهایت لذت بخش و خاطره انگیزمون برگشتیم.

جا داره از باباعلیرضا بخاطر بردنمون به این سفر تشکر بکنیم

این بار که رفتیم خرم آباد برعکس دفعه های پیش زیاد توی

خونه نبودیم و تا فرصت بود رفتیم و بیشتر جاهای دیدنی رو دیدیم.

روز اول حدود نه ساعت بخاطر ترافیک تهران قم توی راه بودیم.

البته یکساعت توی بروجرد توقف کردیم و ناهار خوردیم.ساعت

سه و نیم رسیدیم و تا یکمی خستگی بدر کنیم و شام بخوریم

ساعت هشت و نیم سال تحویل شد و بعد از روبوسی و عید مبارکی

رفتیم بیرون و یکراست رفتیم دریاچه ی کیو.یکمی دور زدیم و برگشتیم.

چون خسته بودیم زود خوابیدیم.فرداش صبح رفتیم مالگه وهاری یا

همون نمایشگاه بهاری که من یکی از طرفدارهاش هستم

وچند تا تکه وسایل سنتی خریدیم.پسرک هم کلی اسب سواری

کرد و کلی هممون ذوق کردیمنیشخند

بعدش طبق قول باباعلیرضا به آقا پسر رفتیم باغ وحش و یه عالمه

خرس و شیر و گرگ و روباه و شترمرغ و گاو گنده دیدیم.البته ناگفته

نمونه که این باغ وحش روی ارتفاعه که با یه جاده ی خیلی قشنگ

و سرسبز و پیچ در پیچ بهش رسیدیم قلب

واسه ناهار رفتیم کنار دریاچه ی کیو و یه پیتزای سه نفره نوش جان

کردیم و بعدش هم برگشتیم خونه.شب رفتیم بیرون و طبق رسم

هر ساله میخواستیم بستنیه نیکو که بابا علیرضا کلی ازش خاطره داره

نوش جان کنیم که بسته بود و مجبور شدیم از یه جای دیگه بگیریم.

روز سوم صبح رفتیم بازارو یکسری چیزمیز خریدیم که یکیش دو جفت

دمپایی ستخنده برای پدر و پسر بود چون علاقه ی زیادی

 به بازی توی حیاط مامان جون داشتن.شب خونه ی

خاله افسانه دعوت بودیم و رفتیم عید دیدنی.آقا پسر هم کت و شلوار

عید رو به تن کرد و کلی با این کار کشته دادبغل

روز چهارم به اتفاق خاله ها و مامان جون رفی/زدذ(اینجا رو جیگر مامان

تایپ کرد و گفت دیدی منم میتونم!)

داشتم میگفتم رفتیم مخمل کوه و ناهار رو مهمون مامان ناز بودیم

به صرف کباب و بعدش هم چایی ذغالی با سماور ذغالیه مامان جوننیشخند

اونجا یه دریاچه داشت که من تا بحال به زیباییش ندیده بودم.

بعدش رفتیم کاکا رضا که یه جای تفریحی و قشنگه با یه رودخونه

که انقدر آبش سرد بود که هیچ کس نمیتونست دستش رو بکنه توش.

روز پنجم دوباره رفتیم بازار و یه عالمه خرید کردیم و این بار پسرکمون

کلی صاحب اسباب بازی شد.یه جفت عروسک پت و مت.یه عالمه

تیله که به نام اون بود و به کام بقیه.یه بونکر که همونجا تکه تکه شد

و به تهران نرسید و یه توپ چهل تکه ی خیلی باحال.نرگس هم واسش

یه تفنگ آب پاش گرفته بود که آقا پسر کلی باهاش مردم آزاری

کرد بخصوص مامان جون طفلکی که در و دیوار خونش کاغذ

دیواریه قدیمیه!اوه

شبش رفتیم بیرون و اینبار به فیض بستنیه نیکو نایل آمدیم و کلی

خوشحال شدیم همگیزبانروز شش هم واسه خرید رفتیم بازار

و شبش مهمون خاله افسانه بودیم بیرون واسه شام.تا آخر شب

هم یکی دوجا عیددیدنی رفتیم.آخر شب با بقیه رفتیم بام خرم آباد

که خیلی جای قشنگی بود.خصوصا قلعه ی فلک الافلاک که از اون بالا

مثل یه نگین میدرخشید.روز پنجشنبه ظهر بعد از ناهار هم به مقصد

تهران راه افتادیم و برگشتیم به خونه ی خودمونلبخند

به این گشت و گذارها هم باید گرداب سنگی و سراب نیلوفر که

انقدر قشنگ و باصفا بود که دوبار رفتیم رو باید اضافه کنم که از

قلم افتاده بودناز خود راضی

امیدوارم تمام روزهای امسال مثل روزهای اولش برات شیرین و

دوست داشتنی باشه سمنوی شیرین منtotalgifs.com aniversario gif gif 64.gif

 

 

 

 

پسرک مهربون من داره با یه بچه توی باغ وحش عید مبارکی میکنهبغل

 

گرداب سنگیقلب

 

 

سراب نیلوفرلبخند

 

درحال آزار دادن قورباغه به کمک باباقلب

 

 

مخمل کوهلبخند

 

 

دریاچه ی مخمل کوهلبخند

 

 

بام خرم آبادلبخند

 

 

چسبیده بودی که یاللا بریم از کوه پاییننگرانآخر مجبور شدیم

از گرگهای گرسنه ی توی کوه بترسونیمت که بی خیال بشیچشمک

 

پسندها (1)

نظرات (6)

مامانی ساره
10 فروردین 93 14:16
سال نوت مبارک امیرحسین جان
LESWIET امیرحسین
پاسخ
ممنونم خیلی لطف کردیدسال نو شماهم مبارک
ریحانه
20 فروردین 93 1:46
وااااای جوجه قورباغه ها رو چکار داری؟ ولشون کن قور قورشون کنن! چیکارشون کرد مامانی؟ منم میخام یه بار با جوجه برم باغ وحش
LESWIET امیرحسین
پاسخ
هیچی رهاشون کرد در حیات وحش
ساینا مامان آریان نهال نیوشا
29 فروردین 93 14:16
سلام مادر جان روزت مبارک انشالله امیر حسین حالش همیشه خوب باشه دوستون دارم خداحافظ
مامان بنيتا
31 فروردین 93 0:38
سلام دوست خوبم ،روزت مبارك باشه ،هميشه شادو سلامت باشى
LESWIET امیرحسین
پاسخ
سلام عزیزم روز خودت هم مبارک ممنونم
مامانی امیرحسین جونی
8 اردیبهشت 93 2:03
ماشاالله به این گل پسر نانازم با این کت شلوارش واین عکسای خوشگل خوشگلش عزیزم چه روبوسی ام میکنه عاشقتم م م پسمل جیگری معلومه حسابی بهت خوش گذشته چه جاهای قشنگی داره خرم آباد من فقط قلعه ی فلک الافلاکش و رفته بودم خدا رو شکر حسابی بهتون خوش گذشته ایشاالله که سال جدید پر از شادی و آرامش و چیزای خوب خوب باشه براتون
LESWIET امیرحسین
پاسخ
ممنون چشمات خوشگل میبنه.انشاالله امسال هم جزو بهترین سالهای عمر شما باشه
اتی مامان
29 اردیبهشت 93 7:39
مامانش براش اسپند دود کن با کت وشلوار خیلی آقاشدهماشالله...
LESWIET امیرحسین
پاسخ
ممنونم مامانی لطف کردی