سی ونه ماهگی
ماهگیت مبارک قندولک
اول از همه یه معذرت خواهی بدهکارم بهت مامانی بخاطر هشت روز
دیرکرد تبریکمتا حالا همچین چیزی پیش نیومده بود ولی چه کار کنم مامانی
هفته ی پیش چند تا اتفاق خوب و بد افتاد که سرمون یکمی شلوغ شد
و تاریخ روزها رو کلا فراموش کردم
اول از اتفاق خوب بگم که هفته ی پیش جشن عروسیه عموحمید بود یعنی
یکشنبه نهم شهریور.از سه چهار روز قبلش هم چون مامان ناز مهمون داشت
همش اونجا بودیم و کلی به شما خوش گذشت!
بعد هم اون اتفاق بد که فردای عروسی باخبر شدیم که بابابزرگ باباعلیرضا
فوت شده.صبح باباعلیرضا با عجله اومدخونه و وسایلش رو جمع کردیم
و با باباجونی رفتن خرم آباد!چون کاملا بدون پیش بینی بود من مجبور شدم
نرم و دوتایی تنها موندیمطفلک بابابزرگ پیرمون هم رفت پیش خدا هرچند
که بخاطر پیری و مریضی یه جورایی راحت شد.گاهی فکر میکنم مرگ چقدر
میتونه خوب و قشنگ باشه!برعکس اون چیزی که همیشه راجع بهش فکر
میکنیم!!!
خلاصه دایی علی اومد دنبالمون و چهارپنج روزی هم رفتیم خونه ی مامانی
و کلی خوش بحال شما شد عشق مامان
البته خیلی سراغ بابا رو میگرفتی که بهت میگفتم رفته خرم آباد خونه ی مامان جون!!
یکماه گذشته جشن نامزدیه نرگس دختر خاله ی بابا هم بود که اونم خیلی
خوش گذشت بهمون.
این روزها شیرینیه زبون و کارهات شده شیرینیه زندگیمون.دیشب به بابا
گفتی وااااااااااااای بابا وقت اسکیت بازیمه!بابا گفت از کجا معلوم که وقت اسکیت
بازیته!!؟گفتی نگاه کن به ساعت.نوشته وقت اسکیت بازی!!!
این جملات رو خیلی جدی هم میگفتی واسه همین بابا بغلت کرد و کلی
چلوندت
داشتی کارتون میدیدی...یکدفعه گفتی مامان تو هم دختر بودی ازینا میدیدی؟!!
گفتم آره میدیدم.اگه اون موقع دختر بودم الان چی هستم؟!
گفتی الان زنی دیگه!!
در حدود یکربعی من و بابااین شکلی شده بودیم
قررررررررررررررررررررررررررررربووووووووووووووووووووونت برم مامانی
چندوقتیه که مواقع بیکاری کتابهای حواستو جمع کن رو حل میکنه دانشمند مامان
همچنان عاشق فواره و آب بازی
ذوق متروسواری
جدیت تمام در بستنی خوردن تو نامزدیه نرگس
دو روز تب و سرماخوردگیه خفیف در ماه گذشته
عروسیه عموحمید.خوشتیپم نه؟!
عکسهای جامانده از پارک چیتگر و باغ وحش ارم
اولین عکسی که آقا پسرمون ازمون گرفته.خیلی ذوق کردیم وقتی دیدیم که چه خوب گرفتی مامانی
درحال نانای کردن
(پ نوشت:خدارو شکر مزاحمتها از بین رفت و رمز پستها رو برداشتم)
.: امیرحسین جونمون تا این لحظه ، 3 سال و 3 ماه و 8 روز سن دارد